یادداشتـ 180

ساخت وبلاگ

از وقتی از عراق برگشتیم ؛حالم خوب نبود... هوای اونجا با هوای اینجا زمین تا آسمون فرق داره ،بالاخره دیروز رفتیم دکتر و یه سرمِ ناجورطوری بهم وصل کرد که یکمی بالاتر از آرنجم،یعنی همون اطراف ساعدم سوزنشو زد و طوری باد کرد و خون جمع شد که اومد جاشو عوض کرد و زد روی دستم !... یه پرستار کاملا خسته با حال ناخوشش ،کم مونده بود اونجا دراز بکشه ! و مدام تکرار میکرد امروز مزخرفترین شیفت کاریمه !...

 

 

یادداشتـ 35...
ما را در سایت یادداشتـ 35 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2728304 بازدید : 112 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 9:50