یادداشت 186

ساخت وبلاگ

قلبو مغزم داره درد میکنه،سرم از شدت درد داره منفجر میشه،انگار همین دیروز بود که شاهد عقدمون بود... باور نمیکنم رفتنشو،باور نمیکنم روزگار با ماها بد تا کرد،نوزده فروردین نودو هشت پاپا تنهامون گذاشت،اونجایی که رامین دایی بغلم کردو گف گریه نکن دخترم... الان ببین،ببین چه غریبانه رفت،الان خودش تنهایی رفت،مردی که خودش همیشه غمو غصه هاشو به تنهایی به دوش میکشید،خیلی غریبانه رفت.... الانی که این کرونای کثیف نذاشت آخرین دیداری باهاش داشته باشیم... الانی که دیگه نیست،الانی که نموند و رفت

 

پی نوشت : علت فوت،کرونا نبود... مشکلشون قلبی ریوی بود:/

یادداشتـ 35...
ما را در سایت یادداشتـ 35 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2728304 بازدید : 140 تاريخ : چهارشنبه 6 فروردين 1399 ساعت: 12:02