آغاز فصل بیست و هفت زندگیم ... بیست و شش سالگی عجیبی رو پشت سر گذاشتم،وارد یه جمع جدیدی شدم،روزهای تلخ و شیرینی رو تجربه کردم و از هر اشتباهی درس جدیدی یاد گرفتم... بزرگتر شدم،رشد کردم ،تونستم با خیلی چیزها کنار بیام،بیشتر آشپزی کردمو متوجه شدم یه خانم خانه دار چه روزهایی رو تحمل میکرده و ما چه چیزهایی رو نادیده گرفته بودیم ! کسب و کار کوچیکو دلخواه خودم رو شروع کردم،تا جایی که تونستم و خواستم انسان وار به زندگیم ادامه دادم ،امیدوارم توی فصل جدید زندگیم،بازم اشتباه کنم،بازم کم بیارم،بازم بلند شم و از نو شروع کنم،بازم تجربه کنم،کمتر بترسم و بیشتر عمل کنم و از روزهام بی تفاوت نگذرم ؛ چون باید یه طوری ادامه داد که انگار امروز آخرین روز زندگیته، پس قدر روزهامو بیشتر باید بدونم... تولدت مبارک من
یادداشتـ 35...برچسب : نویسنده : 2728304 بازدید : 97